سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهدویت جهانی

امام صادق(ع):آن که به ماایمان آورده وسخن ماراتصدیق نمایدومنتظرامرفرج ماباشد,همچون کسی است که زیر پرچم قائم به شهادت برسد

Imamsadeq(peace be uponhim):"Whever believes in us and confirms our speech and waits for the reapearance as if such a person martyred under Qaem's flag "

u کل بازدیدها : 8526

u بازدیدهای امروز : 3

u بازدیدهای دیروز : 0

u  RSS 



u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

دوشنبه 87/2/2 ساعت 6:47 عصر

i آداب وسنن پیامبراکرم(ص)درلباس پوشیدن

1- و از جمله آداب آن حضرت در پوشیدنى‏ها و متعلقات آن یکى همان است که غزالى در کتاب احیاء العلوم نقل کرده که: رسول خدا(ص) هر قسم لباسى که برایش فراهم می شد مى‏پوشید، چه لنگ، چه عبا، چه پیراهن، چه جبه و امثال آن، و از لباس سبز رنگ خوشش مى‏آمد، و بیشتر لباس سفید مى‏پوشید و مى‏فرمود: زنده‏هاى خود را سفید بپوشانید و مرده‏هاى خود را هم در آن کفن کنید، و بیشتر اوقات قبائى را که در جوف آن لایه داشت مى‏پوشید، چه در جنگ و چه در غیر آن، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس که وقتى آن را مى‏پوشید از شدت سفیدى به زیبائیش افزوده مى‏شد، و تمامى لباسهایش تا پشت پایش بلند بود، و إزار را روى همه لباسها مى‏پوشید و آن تا نصف ساق پایش بود. و همواره پیراهنش را با شال مى‏بست و چه بسا در نماز و غیر نماز کمربند آن را باز مى‏کرد، و آن حضرت عبائى داشت که با زعفران رنگ شده بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد که تنها همان را به دوش گرفته و با مردم به نماز مى‏ایستاد، کما این که بسیار مى‏شد که تنها یک کساء مى‏پوشید ، و براى آن حضرت کسائى بود که بار لائیش پشم بود و آن را مى‏پوشید و مى‏فرمود: من هم بنده‏اى هستم و لباس بنده‏ها را مى‏پوشم، علاوه بر این، دو جامه دیگر هم داشت که مخصوص روز جمعه و نماز جمعه‏اش بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد که تنها یک سرتا سرى مى‏پوشید بدون جامه دیگر و دو طرف آن را در بین دو شانه خود گره می زد، و غالبا با آن سرتا سرى بر جنازه‏ها نماز می خواند و مردم به آن جناب اقتدا مى‏کردند، و چه بسا در خانه هم تنها با یک إزار نماز مى‏خواند و آن را به خود مى‏پیچید و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى‏انداخت. و چه بسا نماز شب را با إزار اقامه مى‏کرد و آن طرفش را که طره داشت به دوش مى‏افکند و با این حالت نماز مى‏گذاشت، و نیز آن حضرت کساء سیاه رنگى داشت که آن را به کسى بخشید، ام سلمه پرسید: پدر و مادرم فدایت باد کساء سیاه شما چه شد؟ فرمود : به دیگرى پوشاندمش، ام سلمه عرض کرد هرگز زیباتر از سفیدى تو در سیاهى آن کسا ندیدم .

انس مى‏گوید: خیلى از اوقات آن حضرت را مى‏دیدم که نماز ظهر را با ما، در یک شمله (قطیفه کوچک) مى‏خواند در حالتى که دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (ص) همیشه انگشتر به دست مى‏کرد، و بسیار مى‏شد که از خانه بیرون مى‏آمد در حالى که نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسیله به یاد کارى که مى‏خواست انجام دهد بیافتد، و با همان انگشتر نامه‏ها را مُهر مى‏کرد و مى‏فرمود مهر کردن نامه‏ها بهتر است از تهمت، خیلى از اوقات شب کلاه، در زیر عمامه و یا بدون عمامه به سر مى‏گذاشت و خیلى از اوقات آن را از سر خود برمى‏داشت و به عنوان ستره  پیش روى مى‏گذاشت و به طرف آن نماز مى‏کرد، و چه بسا که عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پیشانى خود مى‏پیچید، رسول خدا (ص) عمامه‏اى داشت که آن را "سحاب" مى‏گفتند، و آن را به على(ع) بخشید، و گاهى که على(ع) آن را به سر مى‏گذاشت و مى‏آمد رسول خدا (ص) مى‏فرمود على دارد با "سحاب" مى‏آید.

همیشه لباس را از طرف راست مى‏پوشید و مى‏گفت: "الحمد لله الذى کسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس؛ حمد خدائى را که مرا به چیزى که خود را به آن پنهان کنم و خود را در بین مردم به آن زینت دهم پوشانید" و وقتى لباسى از تن خود بیرون مى‏کرد از طرف چپ آن را از تن خارج مى‏نمود، و هر وقت لباسى نو مى‏پوشید، لباس کهنه‏اش را به فقیرى مى‏داد و مى‏گفت: هیچ مسلمانى نیست که با لباس کهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر این که آنچه را که از او پوشانیده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خیر او خواهد درآمد، هم در دنیا و هم در آخرت.

و آن حضرت زیراندازى از پوست داشت که بار آن از لیف خرما بود، و در حدود دو ذراع  طول و یک ذراع  و یک وجب عرض داشت، و عبائى داشت که آن را هر جا که مى‏خواست بنشیند دو تا کرده و زیرش مى‏گسترانیدند، و غالبا روى حصیر مى‏خوابید.

و از عادت آن جناب یکى این بود که براى حیوانات و همچنین اسلحه و اثاث خود اسم ـ مى‏گذاشت، اسم پرچمش"عقاب" و اسم شمشیرى که با آن در جنگ‏ها شرکت مى‏فرمود " ذو الفقار" بود، شمشیر دیگرش "مخذم" و دیگرى"رسوب" و یکى دیگر" قضیب" بود، و قبضه شمشیرش به نقره آراسته بود، و کمربندى که غالبا مى‏بست از چرم و سه حلقه نقره بان آویزان بود، اسم کمان او"کتوم" و اسم جعبه تیرش"کافور" و اسم ناقه‏اش "عضباء" و اسم استرش "دلدل" و اسم مرکبش " یعفور" و اسم گوسفندى که از شیرش مى‏آشامید "عینه" بود، ظرفی از سفال داشت که مخصوص وضو ‏گرفتن و آشامیدن آب بود و مردم چون مى‏دانستند که ظرف آن جناب مخصوص وضو و آشامیدنش است از این رو کودکان را به عنوان تیمن و تبرک مى‏فرستادند تا از آن بیاشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه‏ها هم بدون پروا از آن جناب چنین مى‏کردند.


نوشته شده توسط: وحید.ر‍

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******

چهارشنبه 86/12/15 ساعت 5:44 عصر

i -رمزتشرفات هفتگی پیرمردقفل سازبه محضرامام زمان(علیه السلام)

درآرزوی دیدار

مردی ازدانشمندان درآرزوی زیارت حضرت بقیت ا... (ع)بودوازعدم توفیق رنج می برد.مدت ها ریاضت کشید ودرمقام طلب بود.

درنجف اشرف میان طلاب وفضلای آستان علوی,معروف است که هرکس بدون وقفه چهل شب چهارشنبه توفیق پیداکندکه به مسجدسهله برودونمازمغرب وعشای خودرادرآنجا به جا آورد,سعادت تشرف به محضرامام زمان(ع)راخواهدیافت.مدت ها دراین باب کوشش کردواثری ازمقصودندید.سپس به علوم غریبه واسرارحروف واعداد متوسل شدوبه علم ریاضت درمقام کسب وطلب برآمد.چله هانشست وریاضتهاکشیدواثری ندید.ولی به حکم آنکه شبها بیدارمانده ودرسحرهاناله هاداشت ,صفاونورانیتی پیدا کردوبرخی ازاوقات برقی نمایان می گشت وبارقه عنایت بدرقه راه وی می شد.حالت خاسه وجذبه ای به اودست می داد حقایقی می دیدودقایقی می شنید.

دریکی ازاین حالات اوراگفتند:«شرفیابی توخدمت امام زمان(ع)میسرنخواهدشد,مگرآنکه به فلان شهرسفرکنی».

دربازارآهنگران

...شوق وصال,مشکلات سفرراآسان نمود.چندین روزطول کشیدتابدان شهررسیدودرآنجا نیزبه ریاضت مشغول گردید. روز سی وهفتم به اوگفتند:«الآن حضرت بقیت ا...(ع)دربازارآهنگران ,دردکان پیرمردی قفل سازنشسته است,هم اکنون به محضرش شرفیاب شو!».

بنابرآنچه درعالم خلسه دیده بود,راه راطی کردوبه وقتی به درآن دکان رسید,دیدحضرت امام عصر(ع)آنجا نشسته اندوبا پیرمرد گرم گفت وگوهستند.

واینک ادامه داستان اززبان آن دانشمندطالب دیدار:

... به ساحت حضرتش سلام دادم.جواب فرمودوبه من اشاره کردندکه اکنون ساکت باش وتماشاکن!درآن حال دیدم پیرزنی که ناتوان بودو قدخمیده ای داشت ,عصازنان واردمغازه شدوقفلی رانشان دادوگفت:« آیاممکن است برای خدااین قفل را3 ریال از من خریداری کنید,که من به 3ریال پول احتیاج دارم».

پیرمردقفل ساز,قفل رانگاه کردودیدقفل,بی عیب وسالم است,گفت:«مادر,چرامال مسلمانی راارزان بخرم وحق کسی راتضییع کنم,این قفل تواکنون 8ریال ارزش دارد.من اگربخواهم منفعت ببرم به 7 ریال خریداری می کنم,زیرا دراین معامله بیش از یک ریال منفعت بردن بی انصافی است.اگرمی خواهی بفروشی,من 7 ریال می خرم وبازتکرارمی کنم که قیمت واقعی آن 8 ریال است,من چون کاسب هستم وبایدنفع ببرم یک ریال ارزانترخریداری می کنم».

شایدپیرزن باورنمی کردکه پیرمرد قفل سازجدی می گوید.ناراحت شده بودکه من خودم می گویم3 ریال ,هیچ کس به این مبلغ راضی نمی شود,آن وقت تو می گویی 7 ریال می خرم... سرانجام پیرمردقفل ساز 7 ریال به آن زن دادوقفل را خرید!

من به سراغ اومی آیم!

چون پیرزن بازگشت ,امام(ع) خطاب به من فرمود:

اینک دیدی وسیرراتماشا کردی!

این گونه باشیدتاما به سراغ شما بیاییم,چله نشینی لازم نیست,به جفرمتوسل شدن سودی نمی بخشد,ریاضت کشیدن وسفر رفتن احتیاج نیست,عمل نشان دهید ومسلمان باشید تامن بتوانم شمارایاری کنم.ازهمه این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام؛زیرااودین دارد وخدارا می شناسد.این هم امتحانی که داد:

ازاول بازار این پیرزن عرض حاجت کرد,اما چون اورامحتاج ونیازمنددیدند,همه درمقام آن بودندکه ارزان بخرندوهیچ کس, حتی سه ریل نیزخریداری نکرد,درحالی که این پیرمرد به 7 ریال خرید.هفته ای براو نمی گذرد,مگرآن که من به سراغش می آیم وازاوتفقدمی نمایم.

آقانگاهت سوی آهوهاست,می دانم

دستان پاکت مثل من تنهاست,می دانم

آقااگرتوبرنمی گردی,دلیل آن

دردست های پرگناه ماست,می دانم


نوشته شده توسط: وحید.ر‍

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******

   1   2   3      >

i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آداب وسنن پیامبراکرم(ص)درلباس پوشیدن
-رمزتشرفات هفتگی پیرمردقفل سازبه محضرامام زمان(علیه السلام)
[عناوین آرشیوشده]

*********************************

********************

:: درباره من ::

مهدویت جهانی

********************

:: لینک به وبلاگ ::

مهدویت جهانی

********************

:: پیوندهای روزانه ::

سایتهای اسلامی-Islamic site [22]
سبکبالان [25]
سایت منتظر-montazar web [16]
یازهرا- yazahra network [44]
شبکه امام مهدی(عج) [22]
[آرشیو(5)]

********************

:: آرشیو ::

اسفند1386

********************

:: دوستان من ::


********************

:: خبرنامه ::

 

********************

پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ